جدول جو
جدول جو

معنی کاتب بستی - جستجوی لغت در جدول جو

کاتب بستی
(تِ بِ بُ)
علی بن محمد بن حسین بن یوسف بن محمد بن عبدالعزیز معروف به ابوالفتح بستی. رجوع به ابوالفتح بستی در همین لغت نامه و ریحانه الادب ج 3 ص 330 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بُ)
ابوبکر عبدالله بن محمد بستی ملقب به کامل. وی از فاضل ترین قضات نیشابور و از جوانی بدان سمت منصوب بود و قضای نسا را نیز به عهده داشت و اشعار بسیار دارد. (از یتیمهالدهر ثعالبی ج 4 ص 303 و 304)
لغت نامه دهخدا
(تِ بِ دَ)
کاتب الدست یا موقعالدست (م و ق ق ع ) نویسنده ای را گویند که هنگام عرض مظالم و خواندن شکایات وارده حضور شاه بر مسندی نشیند و توقیعات و اوامر شاهانه را ذیل عرایض بنویسد. (دزی ج 1 ص 441). قال ابن الطویر: ’و کانوا یلقبونه (ای صاحب دیوان الانشاء) فی الدوله الفاطمیه بالدیار المصریه کاتب الدّست’. (صبح الاعشی ج 1 ص 103). و رجوع به کاتب سرو صبح الاعشی ج 1 ص 104 و ص 53 شود
لغت نامه دهخدا